مدح و ولادت امام محمد باقر علیهالسلام
باز عـالـم گـشـته لبـریز سرور شهر یثرب گشته چون وادی طور در مدینه شور و غوغایی بپاست خـانـۀ مـولا حـریـم کـبـریـاست امشب از لطـف خـداوند مـبـین هـدیـهای داده به زین الـعـابدین نـخـل بـاغ دیـنِ حـق داده ثـمـر فـاطـمـه بنت حـسـن زاده قـمـر از تــلاقــی دو نــور مـنـجــلـی آمـده در این جـهـان پنـجـم ولی نـور ذات حـق بـه ظـاهـر آمده هــمـنـشـیـن نــور، بـاقــر آمـده مادرش بر مجـتبی نور دو عین بـاب او سـجـاد فـرزنـد حـسـین فـاطـمه بنت حـسن شـادان شده مات و مبهوت مهی رخشان شده مـظـهـر خــلاق ســرمــد آمــده بــاقــر عــلــم مــحــمـــد آمــده این پسر از خلق عالم بهتر است غنچهای از بوستان حیدر است فاطمی منظر بود، حیدرخصال مجتبی حلم و نـبی عـلم و کمال ساجدین را باشد او نور دوعین هـمـدم کـرب و بـلایی حـسـیـن امشب از لطـف تو مهـمان توأم ریزه خـوار خـوان احـسان توأم آمدم در مـحـفـلـت بـنـشـسـتـهام بر شـما و جـدتـان دل بـسـتـهام از کــرم آوردهام بـر تـو پــنــاه ای سـراپا نور بر من کن نگـاه ای سـپـهـر دین حـق را آفـتـاب از کرامت بر من مسکین بتاب حـق نهاده مـهـر تو در سـیـنهام بـر سـرایت سـائـلـی دیـریـنـهام حـضرت بـاقـر کـریـم بیحـرم دستگـیـری کن ز سائل از کرم در حریمت هر دعایی مستجاب امشب از رحمت بده بر من جواب ای که قدر و عزتت باشد رفـیع دعـوتم کن تا شـبی باشـم بـقـیع سائـل خـود را مـرانی از درت کن دعـایم جـان زهـرا مـادرت من رضـایـم عـبـد دربـار تـوأم هرچهام بر گـلـشـنت خـار توأم از عـنـایـات شـمــا شـرمـنـدهام بـا ولای تـو در عـالــم زنــدهام |